شعر زیررا جناب آقای علی فلاح زاده ابرقویی در وصف میبد سروده اند
خوشا شهری که می بر شانه ی اوست
خوشا آن کس که میبد خانه اوست
جنانی در جهان کاشانه اوست
بود میبد سراسر ساحل نور
درخت معرفت ریحانه اوست
میان شهرها همچون گلی سرخ
به هر کس بنگری پروانه اوست
بود خوشنام نارین قلعه ی ناز
به هر جا می روی افسانه اوست
عزیزان خاک میبد چون در ناب
که هر صنعتگری دیوانه اوست
سرامیکش چو ماهی جلوه گر شد
چو مرغی صد هنر در لانه اوست
اگر نقاش بودم نقشه شهر
به جان حک می نمودم خانه اوست
خدایا خاک میبد گوهر عشق
سراسر مرد و زن دیوانه اوست
بیا «صالح » بگو از شهر عشاق
خوش آن شهری که می بر شانه اوست
قاضی کمال الدین میر حسین میبدی فرزند معین الدین متخلص به منطقی
تاریخ تولد و وفات ( ... - ۹۱۱/۹۱۰/۹۰۴) قمری
ملقب به کمالالدین. در شیراز نزد علامه جلالالدین دوانی به کسب علم پرداخت. در هر یک از رشتههای منطق ، حکت و ریاضیات ، کلام ، تصوف و احکام اسلامی تحقیقات بسیار کرد و در آن مراتب صاحب نظر گردید. او علاوه بر آنکه در نثر قدرت داشت و عربی و فارسی را هم خوب مینوشت و به فارسی نیکو شعر میسرود و در معما و لغز دست داشت. علامه دوانی با قاضی میرحسین ، شاگرد دانشمند خویش ، به تبریز مسافرت کردند و در آنجا با شیخ ابواسحاق تبریزی مباحثهای داشتند که در این مباحثه قاضی میرحسین بر ابواسحاق تبریزی پیروز شد. به درخواست علامه دوانی از سلطان یعقوب آققویونلو ، حاکم آذربایجان ، میر حسین به سمت قضاوت به یزد میرود ، اما همواره ، در مقام استعفا از شغل قضاوت و کار اوقاف یزد بوده است. حمام قاضی در یزد از بناهای قاضی کمال الدین بوده که اکنون از بین رفته است. بعضی از کتابها ، وی را از اهل تسنن خواندهاند اما برخی نوشتهاند که او بر اثر اختلاف عقیده مذهبی به دست شاهاسماعیل دو م صفوی (که به اهل تسنن گرایش پیدا کرده بود" کشته شده است. لذا میتوان او را شیعه دانست و با توجه به آثارش شیعه بودنش محرز شد. از تألیفات وی: شرح "الهدایه ثیریه"؛ شرح "دیوان" امیرالمؤمنین (ع) که در ۸۹۰ق پایان یافته؛ شرح "کافیه" ابن حاجب؛ حاشیه بر طوالع" ، در کلام؛ شرح بر "شمسیه" ، در منطق؛ شرح بر "آداب بحث" شمس الدین محمد سمرقندی ، به عربی ، شرح "کلمهٔالعین"؛ شرح "گلشن راز"؛ "جام گیتینما" ، در حکمت به فارسی ، که در ۸۹۷ق از تألیف آن فراغت یافت؛ حاشیه بر "تحریراقلیدس"؛ "رساله" ، در فن معما؛ "دیوان" شعر
.
بسکه تا بد مهر حیدر هر دم از سیمای من
آسمان از سر فرازی باشد از بالای من
چون سخن گویم زمعراجش که آن دوش نبی است
پای در دامن کشد فکر فلک پیمای من
طبع من تا گشت چون دریا زفیض مرتضی
ابر گوهر بار جوید فیض از دریای من
گر نبودی ذوالفقار مهر او در دست دل
لقمه ای کردی مرا این نفس اژدرهای من
خاک راهش درد و چشم من بجای سرمه است
نیک دیدم آفرین بر دیده بینای من
ای صبا در گردنت خاکم ببر سوی نجف
بعد مردن چون فرو ریزد زهم اعضای من
ابوالفضل رشید الدین میبدی
صاحب کتاب«کشف الاسرار و عده الابرار» از خاندان اهل علم در میبد در اواخر قرن پنجم دیده به جهان گشود . به جهت رواج فضل و فضیلت در خاندانش مقدمات علوم دینی را فرا خواند . ذوق اموختن او را به هرات، که در آن روزگار از رونق علمی و دینی بهره مند بود کشاندو از محضر خواجه عبدا ... انصاری بهره مند گشت .
خیانت چشم عارفان آنست که در غم نایافت وصل دوست اشک خونین نریزند . مردی دعوی دوستی مخلوقی کرد و ایشانرا مفارقتی بیفتاد وآن ساعت که از یکدیگر بر می گشتند ، یک چشم این عاشق آب ریخت ، و آن چشم دگر نریخت، هشتاد وچهار سال بر هم نهاد آن یک چشم و بر نگرفت . گفت چشمی که بر فراق دوست نگرید عقوبت آن کم از این نشاید.
یک چشم من از فراق یارم بگریست
وان چشم دگر بخیل گشت ونگریست
چون روز وصال شد جزایش کردم
کاری نگریستی و نباید نگریست
حاج محمد ابراهیم خلیلی واعظ و مرثیه سرای میبدی متخلص به «بیدل میبدی »
به سال 1250 در میبدواز خانواده ای روحانی به دنیا آمد ودر سال 1338 دار فانی را وداع گفت
بیدل در مرثیه خامس آل عبا و سایر شهدا.و ائمه اطهار شعر سروده است .
شعر زیر را در مدح حاج شیخ عبدا لکریم حائری میبدی ( موسس حوزه علمیه قم ) سروده است .
گشت درالعلم این ارض شرف محترم
حجت الاسلام دین بگرفت این غبرا قرار
روشنی یزد ما گردیده در قم جلوه گر
می سزد یزد ار کند بر عالم افتخار
آنکه باشد اعلم از مجموع عالم این زمان
بیرق اسلام کرده ملک ایران استوار
مرحبا دارالعباد و عالمان این زمان
حامی دین قوت اسلام و ملت اعتبار
علم تو کسبی نباشد جانب حق شد نظر
اعلمان را جانشین و عالمان را یادگار
علم تو نبود لدنی معدن جود و سخا
کس ندیده در جهان این غلم و فضل و اقتدار
ای سلیمان حشمت و بوذز صفت سلمان مقام
جانشین انبیاء و عمر و عزت پایدار
حاج شیخ عبدالکریم مشهور در روم وعراق
در جوار حضرت معصومه کردی اختیار
مسکنت باشد بهشت و قسمتت باشد بهشت
گرد شمع قامتت طلاب چون پروانه جمع
دور ماه طلعتت هو سو کواکب با وقار
پیرو حقی و حقت کس نداند غیر حق
ای مدرس بهر این طلاب هستی در فشار
نطق یکروزت اگر خواهند آرند در حساب
صد محاسب بایدی آورد با صد مستشار
عاقبت خیری به بیدل کن طلب جای صله
تا بگویم مدح عالم شعر های بیشمار
ازدیگر مشاهیر و شاعران بزرگ شهرمان ناظمی فیروز آبادی میباشد که از شرح احوال و اشعار ایشان بیش از این اطلاعی در دست نداریم . به محض دریافت اطلاعات بیشتر ، اشعار ایشانرا در وبلاگ به نمایش خواهیم گذاشت
ناظم فیروزآبادی میبدی تخلص ناظم تولد و وفات س یازدهم قمری
مردی درویش مشرب بود. مدتی به هند رفت و در ۱۰۶۵ق به ایران بازگشت. چندی در اصفهان ساکن و با نصرآبادی (ز ۱۰۸۳ق) معاصر و معاشر بود ، سپس به یزد رفت. در قصبهٔ فیروزآباد به عزلت و فراغت زندگی میکرد و در همانجا درگذشت. صاحب "جامع مفیدی" نام وی را بهصورت نظامای فیروزآبادی آورده است. اشعاری از وی در تذکرهها باقی مانده است. از اوست:
سرو از پای درافتاده ، چمن را چه کند
آدمی زاده بیچیز وطن را چه کند
بازدید دیروز: 1
کل بازدید :38283